نتيجه تحفظ نماز از منظر آيت الله قاضي
شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، ۵۱ رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، ۴۴ رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را بجا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [ نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است ].
مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند: « اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند ».
مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند: روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند. مرحوم آقای قاضی فرموده بودند: « به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند ». بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.
اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ می ماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.
منبع : سايت اساتيد ما
نواي دل
مشنو از نی چون حکایت میکند
بشنو از دل چون روایت میکند
مشنو از نی، نی نوای بی نواست
بشنو ازدل، دل حریم کبریاست
نی چو سوزد تل خاکستر شود
دل چو سوزد محفل دلبر شود
نی ز خود هرگز ندارد شور و حال
دل بود مرآت نور ذوالجلال
نی اگر پرورده آب و گل است
دست پرورده خداوندی دل است
نی اگر بشکست بی قدر و بهاست
بشکند گر دل، خریدارش خداست
نی تهی دست است و بی قدر و بها
دل بود گنجینه عشق و صفا
نی تهی مغز و درونش پر هواست
دل تجلیگاه عرفان و ولاست
نی تو را از یاد خدا غافل کند
دل تو را در قرب حق نائل کند
نی به هر دست و به هر لب آشناست
دل مکان و خانه خاص خداست
نی چو بینم یاد آرم نینوا
دل شود نالان به یاد کربلا
از جفای نی دلم آتش گرفت
کاش نی از ریشه آتش می گرفت
نی ز حلقوم حسین خون می مکید
پی نی زینب گریبان می درید
دید بر سر نی چون سر آن حق پرست
سر به محمل زد جبین خود شکست
چون رود در شام و در تشت طلا
می خورد نی بر لب آن مقتدا
نی خورد چون بر لب و دندان او
دل بسوزد بر لب عطشان او
“ذره بس کن ماجرای نی نوا
سوخت از این غم دل خیر النساء”
امام خميني(ره)
علت اهميت زيارت عاشورا
زیارت عاشورا - که از تعالیم امام باقر(علیه السلام) است - به سبب آثار سازنده فردى و اجتماعى و بیان مواضع فکرى و عقیدتى شیعه و نشانه گرفتن خط انحراف، اهمیت ویژه دارد.
شمارى از دستاوردهاى این زیارت عبارت است از:
1. ایجاد پیوند معنوى با خاندان عصمت و تشدید علاقه و محبت به آنان
این محبت موجب مى شود، زائر آن بزرگان را الگوى خویش سازد و در جهت همسویى فکرى و عملى با آنان بکوشد؛ همچنان که در قسمتى از زیارت، از خدا مىخواهد زندگى و مرگش را یکسره همانند آنان قرار دهد: «اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد».
از آنجا که این محبت به خاطر خداوند است - و خاندان عصمت از آن جهت که الهى و منسوب به اویند، محبوب واقع شده اند - مایه تقّرب به خداوند است. در قسمتى از زیارت چنین مى خوانیم: «اللهم انى اتقرب الیک بالموالاة لنبیک و ال نبیک».
آیت الله بهجت(ره) می گفتند توسل راه کمال را باز می کند البته این اندیشه را از استادش گرفته بود. حضرت آیت الله سید علی قاضی(ره) فرموده بود که من هر چه دارم، از دو چیز است: یکی تلاوت قرآن، دیگری زیارت عاشورا و توسل. آیت الله بهجت(ره)، شیفته و عاشق اهل بیت بود. به حضرت سید الشهداء(علیه السلام) عشق می ورزید.
2. پیدایش روحیه ظلم ستیزى در زائر
تکرار لعن و نفرین بر ستمگران در این زیارت، موجب پیدایش روحیه ظلم ستیزى در زائر مى شود. او با اعلام برائت و نفرت از ستمگران و ابراز محبتبه پیروان حق و دوستان خاندان عصمت، پایههاى ایمان دینى خود را مستحکم مىکند. مگر ایمان چیزى جز حب و بغض در راه خدا است: «هل الایمان الا الحب و البغض»؟ مۆمن واقعى در برابر ستم بى موضع نیست. از ستمگر نفرت و انزجار آشکارى دارد و با مظلوم و جبهه حق اعلام همراهى مى کند: «یا اباعبدالله انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم».
3. دورى جستن از خط انحراف
در این زیارت، ریشه هاى ظلم هدف قرار مى گیرد: «فلعن الله امةً اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت و لعن الله امة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التى رتبکم الله فیها». ستمى که در عاشورا تحقق یافت، در قلب تاریخ ستم ریشه دارد. این ظلم یک حلقه از حلقه هاى ستمى است که با انحراف مسیر اصیل خلافت آغاز شد.
4. الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن اسوه هاى هدایت
در این زیارت آمده است: «فاسئل الله الذى اکرمنى بمعرفتکم و معرفة اولیائکم و رزقنى البرائة من اعدائکم، ان یجعلنى معکم فى الدنیا و الآخرة و ان یثبت لى عندکم قدم صدق فى الدنیا و الاخرة». زائر پس از آنکه به حق معرفت پیدا کرد و ستم و ستمگر را شناخت و از آنان دورى جست، با ثبات قدم در مکتب خاندان عصمت و پیروى عملى از آنان، خود را در مسیر سعادت دنیا و آخرت قرار مى دهد؛ یعنى، اسوه ها و الگوهاى هدایت را - که از سوى خداوند منصوب شده اند - سرمشق خود قرار مى دهد و همگامى با آنان را مى طلبد.
5. ترویج روحیه شهادت طلبى و ایثار و فداکارى در راه خدا
6. احیاى مکتب و راه و هدف خاندان عصمت
امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه آيت الله جوادي آملي
امر به معروف غير از مسئله تعليم, ارشاد, تهذيب, موعظه و مانند آن است از همه اينها جداست، اگر بخواهيم احكام را ياد بدهيم اين جزء تعليم واجبات است.
حضرت آيت الله جوادي آملي در اين خصوص فرمودند : امر به معروف , امر يعني فرمان و آن كسي كه اين فرمان را اطاعت نميكند دو گناه كرده يكي اينكه عفافش را رعايت نكرده مثلاً يكي اينكه فرمان آمر به معروف را امتثال نكرده اگر پدري به پسري امر بكند كه حتماً نمازت را بخوان و اين پسر نماز نخواند دو معصيت كرده يكي اينكه فرمان پدر را اطاعت نكرده چون امر كرد, يكي دستور خدا را. مسئله امر به معروف غير از موعظه و نصيحت و ارشاد و تعليم است آنها همه مبادي كار است اگر كسي مسئلهاي را نميداند تعليم جاهل, امر به معروف نيست مسئلهاي را ميداند ولي يادش رفته تذكره و تنبيه ساهي و ناسي, امر به معروف نيست اضطراري در كار است از باب حلّ اضطرار كسي بخواهد با او مذاكره كند از راه امر به معروف نيست.
مفسر بزرگ قرآن کریم تصریح نمودند: امر به معروف اين است كه شخصي عالماً عامداً بدون هيچ عذري دارد گناه ميكند و شخص آمر هم او را فرمان ميدهد كه بايد اين كار را بكني جلوي گناه را بگيري و اگر نكرد دو معصيت كرد بنابراين اينكه ميبينيد در كتابهاي فقهي امر به معروف را در پايان مسئله جهاد مينويسند و ادلّه او جداگانه است غير از مسئله تعليم جاهل است.
حضرت آیت الله جوادی آملی تبیین فرمودند: آن دو مرحلهاي كه بر حكومت اسلامي است يكي مسئله جلوگيري ولو به ضرب و يكي هم مسئله جلوگيري ولو بالقتل، آن دو مرحله به عهده حكومت است، اما اين دو مرحله به عهده همه ماست. اگر كسي گرفتار خلافي ميشود در كوي و برزن همه با يك چهره نفرتآوري او را نگاه كنند همين! لازم نيست به او فرمان بدهند همين كه عبوسانه او را ببينند او كنار ميكشد اين حدّاقلّي است كه بر همه ما واجب است، اگر ما هم سرمان را خم كرديم و رد شديم خب ما هم معصيت كرديم او هم معصيت كرده است، غرض آن است كه امر به معروف اگر وظيفه عمومي است و انسان عبوسانه و متنفّرانه كسي را نگاه بكند اين زن يا اين مردِ تبهكار از آغاز تا انجام خيابان كه ميگذرد شرمنده ميشود ميبيند در اين جامعه نميتواند گناه كند؛ بنابراين اين حداقل است و اگر جامعه ما اين حداقل را انجام بدهد مشكل حل است، اين اولين مرتبه امر به معروف است كه بر همه ما واجب است.
ايشان تاکید فرمودند: انسان همان طوري كه به سطل زباله با يك نگاه متنفّرانه مينگرد، با گناه هم همين طور بايد نگاه كند اين بر همه ما واجب است آن وقت چنين جامعهاي معطّر ميشود.
شهادت ، پاداش شاگرد تنبل دفاع مقدس
شهادت ، پاداش شاگرد تنبل دفاع مقدس
پیش از ظهر امروز(دوشنبه) در حاشیه مراسم تشییع پیکر شهید همدانی، فرزند وی وهب همدانی وصیتنامه شهید را قرائت کرد که در آن سردار شهید همدانی خود را شاگرد تنبل دفاع مقدس یاد کرده بودند!!!
در بخشهایی از این وصیتنامه آمده است :
سپاس خدای را که نعمتهای فراوان بر ما ارزانی داشت و فراوان شکر که در عصر خمینی (ره) حیاتمان را قرار داد، همه پدران و مادران ما در آرزوی این دوران بودند و ندیدند اما ما دیدیم.
دوران احیای اسلام عزیز و عزتمندی ملتهای مسلمان، مقاومت مجاهدین سپاه اسلام، عصر تحول و شکوه و عظمت در جهان اسلام، عصر بیداری ملتها، عصر زوال طاغوتها، عصر فروپاشی قدرتها و استکباری، عصر برگشتن به خویشتن.
خدا را هزاران شکر به خاطر نعمتهایش، نعمت زندگی در هشت سال دفاع مقدس، زندگی با مجاهدینی که محبوب خدا بودند و میهمان خدا شدند.
زندگی در کنار ملتی که خوش درخشیدند و در مقابل همه توطئهها و فشارهای سنگین دشمنان تسلیم نشدند و مدل شدند، نمونه شدند در بین ملتها که سرآمد همه آنها پدران و مادران و همسران و فرزندان شهیدان گرانقدر ما هستند.
چه افتخاری بالاتر از آنکه آزادگان ما و جانبازان ما و خانواده مقاومشان صبر را شرمنده کردند و ۱۰ سال در اردوگاههای حزب بعث صفحه زرین بر تاریخ این ملت نگاشتند، جانبازان ما با تحمل دردهای فراوان حجت را بر ما تمام کردند که باید مقاومت را ادامه داد.
خدای بزرگ را شکر به خاطر نعمت برخورداری از ولایت، ولایت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع).
مگر میتوان از شکر نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ولایت فقیه امام بزرگوارمان آن پیر جماران؛ نعمت جانشینی خلف آن علی زمانمان که ادامهدهنده راه امام راحل هستند و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنهها و کمینها عبور میدهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی؛ بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم.
بنده حقیر؛ حسین همدانی این شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف میکنم که وظایف خود را به خوبی انجام ندادم و بعضی موقعها این نفس سرکش سراغم میآمد و مرا گول میزد وسوسه میشدم، نق میزدم، در درون اعتراض ایجاد میشد اما خدا مرا کمک میکرد متوجه میشدم، پشیمان میشدم توبه میکردم و از خدا طلب عفو و بخشش میکردم، توبهام را میپذیرفت و این اواخر هم خیلی دلم را هوایی کرده است.
خدا کند که در موقع جان دادن راضی باشد خدای مهربان و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خود.
و از همه دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم، از امام و مولایم حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنهای (مدظلهالعالی) هم که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذرخواهی میکنم، کوتاهی مرا انشاالله به لطف و بزرگواری خودشان ببخشند.
از خانواده شهیدان، جانبازان و آزادگان همیشه شرمنده بودم که نتوانستم خدمتگذار خوبی باشم؛ مرا حلال کنند… .
شرح حديثي از امام هادي(عليه السلام)
شرح حديثي از امام هادي(عليه السلام)
ضمن تبريك ولادت امام هادي (عليه السلام) ، به شرح حديثي از آن حضرت كه توسط حضرت آیتالله مجتبی تهرانی (رحمه الله عليه) ايراد گرديده ،اشاره مي كنيم:
رُوِیَ عَن عَلِیِّ ابنِ مُحَمَّدِ الهادی صَلَواتُ اللهُ عَلَیهِمَا قالَ: «الْمَقَادِیرُ تُرِیکَ مَا لَمْ یَخْطُرْ بِبَالِکَ، النَّاسُ فِی الدُّنْیَا بِالْأَمْوَالِ وَ فِی الْآخِرَةِ بِالْأَعْمَالِ» [بحارالانوار جلد75 صفحه 369]
از فرمایشات امام هادی صلوات الله علیه است که حضرت فرمودند: آنچه را که تقدیر الهی است و خداوند آن را برای شما انسانها مقدر میکند، به شما چیزی را نشان می دهد که به خاطره شما خطور نکرده باشد.
خداوند به ما عقل و شعور عطا فرموده که به وسیله آنها تدبیر میکنیم. حال آیا تدبیر ما در امور و کارهای زندگیمان کافی است؟ به تعبیر من چه قدر قاشق بدون دسته ساختهایم! چه قدر در زندگی سرها به سنگ میخورد! علّت چیست؟
علّت آن این است که تدبیر من، آنگاه کارساز است که با تقدیر او همسو شود. «اَلعبدُ یُدَبِّرَ وَ اللهُ یُقَدِّرَ» بنده تدبیر میکند، امّا خدا تقدیر میکند. تدبیر منهای تقدیر سودی ندارد. حال این سوال پیش می آید که برای آنکه تدبیرهای ما با تقدیرهای او همسو شود، چه باید کنیم؟
راهش این است: تو تدبیر کن، بعد از تدبیرت، توکّل کن، واگذار کن به او. به تعبیر سادهتر بگو خدا: به عقل ناقص من، این تدبیر رسیده، امّا خودت میدانی، هرجور که صلاح میدانی همان را تقدیر بفرما.
اگر اینچنین کردی آن وقت خدا آنجایی که به نفع من است، درست میکند و آنجایی که به ضرر من است اصلاح میکند. بعداً متوجّه میشوی، آنچه تدبیر کرده بودی اشتباه بود و خداوند تقدیر خوبی که حتّی به فکرت هم نمیرسید را نشانت میدهد. اینها پیشامد نیستند، تمام کارهای خدا حساب شده است.
حتی در آیه شریفه قرآن در باب رزق هم میفرماید: «وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (طلاق/3)» این آیه همان است که حضرت می فرمایند. یک رزقی را روزیت میکنم که گمانش را هم نمیبردی. البتّه این را هم بدانید که باید تدبیرتان مشروع باشد، نه خلاف شرع. مشروع، بعد هم واگذار میکنم به خدا. این کار را انجام دهید تا حالا ببینید خدا چه تقدیرهای خوبی به تو نشان می دهد.
آداب و اعمال شب و روز عید قربان
آداب و اعمال شب و روز عید قربان
عيد قربان بر عموم مسلمين جهان تبريك و تهنيت باد.
اعمال شب و روز عيد قربان به شرح زير مي باشد:
الف) شب عید قربان
شب دهم ذیحجه شبی مبارک و جزء چهار شبی است که احیاء و شب زنده داری در آن ها مستحب است. در شب عید قربان، درهای آسمان باز بوده و برای این شب اعمالی ذکر شده است:
1- زیارت امام حسین علیه السلام .
2- خواندن دعای «یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلیَ الْبَرِیَّةِ» که در شب جمعه هم وارد شده است.
ب) روز عید قربان
روز دهم ذیحجه که روز عید قربان می باشد بسیار روز شریفی است و برخی از اعمال آن عبارت است از:
1- غسل
غسل در این روز سنّت مؤکد است و بعضی از علماء نیز آن را واجب دانستهاند.
2- دعا
خواندن دعاهائی که وارد شده پیش از نماز عید و بعد از آن از جمله دعای ندبه و دعای چهل و هشتم صحیفه سجادیه که اوّل آن «اَللّهُمَّ هذا یَوْمٌ مُبارَکٌ» است و دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه که اینگونه آغاز میشود: «یا مَنْ یَرْحَمُ مَنْ لا یَرْحَمُهُ الْعِبادُ».
3- نماز
نماز عید قربان دو رکعت است: در رکعت اول، بعد از خواندن حمد و سوره، باید پنج تکبیر بگوید، بعد از هر تکبیر یک قنوت بخواند، بعد از قنوت پنجم، تکبیر دیگری بگوید، به رکوع رود، دو سجده بجا آورد، برخیزد و در رکعت دوم چهار تکبیر بگوید، بعد از هر تکبیر قنوت بخواند و تکبیر پنجم را بگوید، به رکوع رود، بعد از رکوع دو سجده کند، تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد. در روز عید قربان مستحب است که بعد از نماز، با گوشت قربانی افطار شود.
نماز عید، سورهٴ مخصوصی ندارد، امّا بهتر است در رکعت اول آن، سورهٴ شمس و در رکعت دوم، سورهٴ غاشیه یا در رکعت اول سوره «سبح اسم» و در رکعت دوم سوره «شمس» را بخوانند.
همچنین در قنوت نماز عید قربان، هر دعا و ذکری خوانده شود کافیست، امّا بهتر است این دعا خوانده شود:
اللّهُمَّ أَهْلَ الْکِبْریاءِ وَالْعَظَمةِ وَ أهْلَ الجُودِ وَالجَبَرُوتِ وَ أهْلَ العَفْو وَالرَّحْمَةِ وَ أهْلَ التَقّویٰ وَالمَغْفِرَة، أسْئَلُکَ بَحَقِّ هدا الْیوَمِ الّذی جَعَلْتَهُ لِلمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمّدٍ صَلّیٰاللهُ عَلیْه وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاَ وَ مَزیداً، أن تُصَلّی عَلیٰ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تُدْخِلنی فی کُلِّ خَیْرٍ أدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ أنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آل مُحَمَّدٍ، صَلَوٰاتُکَ عَلَیُهِ وَ عَلَیْهِمْ، اللّهُمَّ إنی أسْئَلَکَ خَیرَ مٰا سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّٰالِحُونَ وَاعُوذُ بِکَ مِمّا اسْتَعاذَ عِبادُکَ الْمُخْلِصوُنَ
«خدایا ای اهل بزرگی و عظمت و ای شایسته بخشش و قدرت و سلطنت و ای شایسته عفو و رحمت و ای شایسته تقوا و آمرزش از تو خواهم به حق این روزی که قرارش دادی برای مسلمانان عید و برای محمّد صلی الله علیه و آله ذخیره و شرف و فزونی مقام که درود فرستی بر محمّد و آل محمّد و درآوری مرا در هر خیری که درآوردی در آن خیر محمّد و آل محمّد را و برونم آری از هر بدی و شری که برون آوردی از آن محمّد و آل محمّد را که درودهای تو بر او و بر ایشان باد. خدایا از تو خواهم بهترین چیزی را که درخواست کردند از تو بندگان شایسته ات و پناه برم به تو از آنچه پناه بردند ازآن بندگان شایسته ات.»
4- تکبیر
خواندن تکبیرات برای کسی که در منا باشد بعد از پانزده نماز که اولش نماز ظهر روز عید است و آخرش نماز صبح روز سیزدهم است. و کسانی که در سایر شهرها هستند نیز بعد از ده نماز از ظهر روز عید تا صبح دوازدهم این تکبیرات را بگویند. که این تکبیرات بنا بر روایت صحیح در اصول کافی از این قرار است:
اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ و لِلّه الْحَمْدُ اللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما اَبْلانا.
خدا بزرگتر از توصیف است، معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگتر است، و ستایش خاص خدا است خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائی کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزی ما کرد از چهارپایان انعام (شتر و گاو و گوسفند) و ستایش خاص خدا است برای آنکه آزمود ما را.
و مستحب است که به مقداری که توانایی است این تکبیرات بعد از نمازها تکرار شود.
5- قربانی کردن
یکی از اعمال این عید بزرگ که سنت مؤکد نیز می باشد قربانی کردن است که مختص به حاجیان نبوده بلکه همه مسلمانان بسته به استطاعت مالی خویش می توانند قربانی کنند.
در منابع روایی، روایاتی از معصومین علیهم السلام نقل شده است که اشاره به جملات دعا گونه ایشان هنگام ذبح قربانی دارد. شیخ طوسی در یکی از کتاب های خود نقل کرده است که: رسول خدا صلوات الله علیه هنگام ذبح قوچی فرمودند: «اللهمّ تقبّل من محمّد و آل محمّد و من امّة محمّد؛ خدایا این قربانی را از من محمد و آل محمد و هم چنین امت محمد قبول فرما!»[1]
در جایی دیگر وارد شده است: شخصی که طریقه ذبح کردن قربانی را می داند بهتر آن است که خودش ذبح کند و اگر نمی دانست کسی را دستور دهد و خود او نیز حاضر باشد. در وقت ذبح قربانی پیشانی آن را به طرف قبله نموده و «بسم الله الرحمن الرحیم» گفته و ذبح نماید و بعد از ذبح قربانی این دعا را بخواند: « وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، حَنِیفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ، إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، لا شَرِیکَ لَهُ، وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ، و أنا من المسلمین، اللهم منک و لک، بسم الله و الله أکبر، اللهم تقبل منی»[2]
و نیز از مولای متقیان امیر مومنان علیه السلام نقل شده است که: قربانی مسلمان را جز مسلمان نکشد و هنگام ذبحش بگوید: «بسم اللَّه و اللَّه اکبر وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ،إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکی وَ مَحْیای وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، لا شَرِیک لَهُ وَ بِذلِک أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ.»[3]
منبع : پايگاه اطلاع رساني حوزه
پی نوشت :
[1] محمد باقر کمره ای ترجمه آسمان و جهان (ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الانوار علامه مجلسی)، ج9، ص 182.
[2] المقنع، شیخ صدوق، ص275.
[3] همان، ص 219.
عاقبت به خیر شدن از نگاه امام باقر (علیه السلام)
عاقبت به خیر شدن از نگاه امام باقر (علیه السلام):
در روز شهادت پيشواي پنجم شيعيان ، امام محمد باقر(عليه السلام) ضمن عرض تسليت ، به بررسي عاقبت به خير شدن از نگاه آن حضرت(عليه السلام) مي پردازيم :
یکی از دغدغهها و مشغولیتهای فکری که شاید برای ما در این دنیای رنگارنگ پر از حیله و دروغ ایجاد شود، این است كه ما به خود تلنگری بزنیم، ببینیم آیا در راه صحیح قدم برمیداریم و پیرو راه، هدف و خواستهای که مورد پذیرش امام معصوم واقع میگردد هستیم يا نه؟ چرا که ائمه (علیهم السلام) صراط مستقیم بوده[۱] و ما باید خط سیر زندگی خود را با آنها میزان قرار دهیم و در نتیجه میتوان گفت که آیا عاقبت به خیر میشویم یا نه؟
شاید بتوان یکی از روشهای اندازهگیری و میزان سنجی در این دغدغه را در سیره ائمه جستجو کرد؛ که آیا کسانی بودند که برای آنها همین سوال ایجاد شده باشد و از خود سوال کنند كه آیا ما در راه امام بوده و از امام و روش او پیروی میکنیم یا خیر؟
چنين موردي در زمان ائمه بسیار اتفاق افتاده و یکی از موارد مشهور ،همان داستان ملاقات عبدالعظیم حسنی و امام جواد (علیه السلام) است.
صدوق به اسناد خود از وی مینویسد :
«بر امام خویش علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) درآمدم. چون مرا دید فرمود: «مرحبا بر تو ای ابوالقاسم! تو به حق دوست مایی». گفتم: «پسر رسول خدا! می خواهم دین خود را بر تو عرضه کنم تا اگر پسندیده است بر آن ثابت بمانم تا خدا را دیدار کنم». فرمود: «بگو!» و چون عقیده خویش عرضه کردم امام فرمود: «ابوالقاسم؛ به خدا این دین خداست که آن را برای بندگانش پسندیده است. بر آن پایدار باش. خدایت در دنیا و آخرت بر آن پایدار بدارد». [۲]
پس یکی از موارد سنجش اعتقادات دینی در زمان امام محمدباقر (علیه السلام) اتفاق افتاد:
«پیرمردی به امام باقر (علیه اسلام) وارد شد در حالی که خانه امام پر از جمعیت بود، سلام کرد و گفت: ای پسر پیامبر! بخدا سوگند من شما و دوستدارانتان را دوست دارم. و به خدا سوگند که این دوستی از روی طمع به زیورهای زندگی نیست. دشمن شما را دشمن میدارم و از او بیگانه و بیزارم و این کینه و خصومت بخاطر خونی نیست که میان ما ریخته شده باشد به خدا سوگند من امر و نهی شما را پذیرندهام و انتظار میکشم که پیروزی شما کی فرا خواهد رسید. اکنون آیا بر من امیدی داری؟ فدایت گردم.
امام پیرمرد را نزد خود خواند و کنار خود نشاند؛ آنگاه فرمود: کسی از پدرم علی بن الحسین همین را پرسید آنگاه پدرم به او فرمود: اگر در این انتظار بمیری، بر پیامبر و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین فرود میآیی و دلت خنک و جانت کامیاب و چشمت روشن خواهد شد و اگر زنده بمانی در همین جهان روزگاری را خواهی دید که چشم تو روشن شود و در آن روزگار با ما و در کنار ما برترین جایگاهی را خواهی پیمود».
راوی میگوید: پیرمرد میرفت و امام به او مینگریست و میفرمود:« هرکه میخواهد به پیرمردی از اهل بهشت نگاه كند به این پیرمرد بنگرد». [۳]
پس بايد برای سنجش افکار و اعتقادات خود و براي اينكه ببینیم در صراط مستقیم هستیم يا نه؟ در زمان خود امام به امام و در زمان غیبت به کارشناسان مورد اعتماد آنان ، که خود آنها برای ما معرفی کردند و در واقع همان مراجع تقلید میباشند مراجعه کنیم و خود را در ترازوی سنجش قرار دهیم و راه را از بیراه تشخیص دهیم. در این روایتی که از امام باقر (علیه السلام) بيان شد ، یکی از موارد سنجش ،همان “تولی وتبری” است که در متن زیارات و ادعیه ما نیز به آن اشاره شده است مثلا در زیارت عاشورا آمده است «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عادکم». حال با این میزان و ترازویی که مورد تایید امام واقع شده ،ما بايد اين سوال را از خودمان بپرسيم که در جبهۀ دوستداران ائمه هستیم یا دشمنان آنها؟
منبع برای مطالعه بیشتر:
انسان ۲۵۰۰ساله، مقام معظم رهبری (بخش امام محمدباقرـ علیه السلام ـ)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
[۱]. «نحن صراط اللّه المستقيم» عيون المعجزات، ص۷۶.
[۲]. توحید، ص ۸۱ ۸۲. روضات، ج ۴ ص ۲۰۷ و ۲۰۸.
[۳]. بحار الانوار، ج۴۶، ص۳۶۱،۳۶۲.
تلاقي آينه و آب
تلاقي آينه و آب
هر سه میآیند و میگویند: تو از همه با تقواتری; از همه زودتر مسلمان شدهای; هر خوبی که بگویی، داری; دختر پیامبر (صلی الله علیه واله) بزرگ شده، ما از او خواستگاری کردهایم; ولی جوابمان کردهاند و گفتهاند: «خدای او برایش تصمیم میگیرد» ; چرا تو نمیروی! شاید به تو روی خوش نشان بدهند» .
تو، دلت آتش میگیرد; چشمانت غرق اشک میشود و میگویی: «ای ابوبکر! چیزی را به یادم آوردی که سعی کرده بودم، فراموشش کنم . به خدا! فاطمه را دوست دارم و هرگز نخواستهام درباره ازدواج با او بیخیال باشم; ولی … ولی … آخر دستم از دنیا خالی است» .
ابوبکر میگوید: «ای علی! این حرف را نزن; خودت میدانی که خدا و رسولش دنیا را به چیزی نمیگیرند» . عمر میگوید: «این رفیقم راست میگوید; هر سابقه خوبی که بگویند، تو در آن پیش قدم بودهای ای ابوالحسن! تو از همه به پیامبر خدا نزدیکتری; اشراف قریش، فاطمه را خواستگاری کردهاند; ولی شنیدی که ابوبکر چه گفت» . تو آستین بالا میآوری و اشک از چشم پاک میکنی و به عمر نگاه میکنی . این بار، سعد معاذ زبان باز میکند:
«راستی چه مانعی در میان داری ای علی! من میگویم همین امروز … نه، همین حالا راه بیفت» .
تو شتر آبکش خودت را سوار میشوی; مزرعه را پشتسر میگذاری; به خانه میآیی; شتر را میبندی; لباس کارت را عوض میکنی; وضو میگیری; غسل میکنی; عبای نوی قطریات را میپوشی; به نماز میایستی و پس از آن، به طرف خانه پیامبر میروی . پیامبر خدا در اتاق همسرش ام سلمه است . در که میزنی، ام سلمه میپرسد: کیست؟ قبل از آن که جواب بدهی، آشکارا صدای پیامبر را میشنوی که میگوید: «ام سلمه! برخیز در را بگشا و بگو داخل شود . به خدا! مردی که خدا و رسولش او را دوست دارند، پشت در است; او هم خدا و رسولش را دوست دارد …» .
ام سلمه میگوید: «پدر و مادرم فدایت! این مردی که ندیده در بارهاش چنین سخن میگویی: کیست؟ پیامبر (صلی الله علیه واله) میگوید: «خاموش باش! او برادر و پسر عمو و نزدیکترین خلق خدا پیش من است» .
همسر پیامبر با عجله میرود و در را میگشاید و تو صبر میکنی تا او پشت پرده برود; بعد داخل اتاق میروی . سلام میکنی و کنار رسول خدا (صلی الله علیه واله) مینشینی . سرت را پایین میاندازی و چشم به زمین میدوزی . پیامبر خیلی زود میفهمد که برای کاری نزدش آمدهای; اما خجالت میکشی به زبان بیاوری . با مهربانی به تو میگوید: «ای ابوالحسن! خیال میکنم با من کاری داری; حاجتت را بگو; هر نیازی که باشد، برآورده میکنم» .
تو بااندکی آزرم میگویی: «پدر و مادرم فدایت! خودت بهتر میدانی که روزگاری مرا از خانه پدرم به خانه خودت آوردی . من کودک بودم; از غذای خودت به من میخوراندی; با آداب و روش خودت مرا تربیت کردی و مرا از شرک و بتپرستی رایج آن روزگار نجات دادی … . ای رسول خدا! تو بهترین گنجینه منی . امروز دوست دارم که تشکیل خانه و خانواده بدهم تا در سایه آن، آرامش داشته باشم … و آمدهام تا دخترت فاطمه را خواستگاری کنم …» . پیامبر خدا (صلی الله علیه واله) میخندد و از شادی رنگش تغییر میکند و به تو میگوید: «صبر کن تا از خودش هم بپرسم» . پیامبر میرود و زود میآید و میگوید: «الله اکبر; سکوت او نشانه رضایتش است» . سپس میگوید: «چیزی هم داری که با آن امر ازدواجت را فراهم کنی» ؟
تو میگویی: «پدر و مادرم فدایت! وضع زندگی مرا که میدانی; شمشیرم، زرهم و یک شتر آبکش که با آن در مزرعههای مردم آبکشی میکنم» .
پیامبر میگوید: «شمشیرت را که در جنگ با دشمنان خدا نیاز داری; شترت را هم همین طور; باید با آن کار کنی و در مسافرت مرکبتباشد; ولی زرهات را بفروش; به تو بشارت میدهم که خدا در آسمان قبل از زمین، عقد تو و فاطمه را بسته است» .
تو میگویی: «چشم تو روشن و پدر و مادرم فدایت! تو همیشه بشارت دهنده و مبارک قدم بودهای; صلی الله علیک» .
آنآگاه، شادمان از جا برمی خیزی و بیرون میآیی; به خانه میروی; زرهات را برمیداری و در بازار میفروشی . سپس پولها را نشمرده، پیش پیمبر میآوری . پیامبر که قبل از آمدن تو، بلال و عمار و ابوبکر را خبر کرده بود، یک مشت درهم بر میدارد و به بلال میدهد و میگوید: «برای دخترم عطر بخر» . به عمار و ابوبکر هم میگوید: «بقیه پولها را به بازار ببرید و لوازم خانه بخرید» . آن دو میروند و ساعتی دیگر باز میگردند . همه باری که به دوش گرفته و آوردهاند، جلوی پیامبر میگذارند . آن چه خریدهاند، عبارتند از:
پیراهنی برای عروسی به قیمت هفت درهم، یک روسری به ارزش یک درهم، یک حوله، تختی از چوب و برگهای درختخرما، دو تا تشک کتانی; یکی پر از پشم و یکی دیگر پر از برگهای نرم درختخرما، چهار تا بالش، یک تکه حصیر، یک جفتسنگ آسیای دستی، یک پرده، یک مشک آب، یک کاسه چوبی، یک ظرف پوستی، یک سبو، چند کوزه، دو تا بازوبند و یک ظرف مسی .
پیامبر جهیزیه را مینگرد و بیاختیار اشک از چشمانش سرازیر میشود و میگوید:
«خدایا! زندگی را بر گروهی که بیشتر لوازمشان ساده و سفالی است، مبارک گردان» . (1)
پی نوشت ها:
1 . بحارالانوار، ج43، ص125 - 134; به نقل از کشف الغمة .
امام جواد (علیه السلام) از نگاه دیگران
امام جواد (علیه السلام) از نگاه دیگران
شخصیت والای علمی- اخلاقی امام جواد علیه السلام در نگاه خلفاء، دانشمندان، نویسندگان و تاریخ نگاران غیر شیعه؛ سندی گویا بر جایگاه رفیع این امام همام در بین مسلمانان می باشد. گویند هر گاه خواستی فردی را بشناسی؛ ببین که مخالفانش چه کسانی هستند و در مورد ایشان چه می گویند؟ ضمن عرض تسليت به مناسبت شهادت اين امام عزيز (ع) و برای شناخت بیشتر ايشان به مواردی از سخنان عالمان اهل تسنن در مورد آن حضرت (ع) اشاره مي نماییم.
مامون عباسی:
خلیفه مقتدر عباسی در پاسخ به اعتراض بزرگان بنی عباس در خصوص به تزویج درآوردن دخترش ” ام الفضل ” به امام جواد (ع) ، این امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت :
” قد اخترته لتفضیله علی كافة اهل الفضل فی العلم والفضل مع صغر سنه والاعجوبه فیه بذالك “؛ من بدان جهت وی را به دامادی خود برگزیدم كه با كمی سن در علم و فضیلت بر همه اهل زمان برتری دارد و در علم و دانش اعجوبه ای است. (1)
اسقف بزرگ مسیحی:
اسقف مسیحی پس از آگاهی یافتن از علم و دانش امام جواد (ع) در مسائل پزشكی گفت :
به نظر می رسد این شخص ” امام جواد (ع) ” پیامبری از نسل پیامبران است. (2)
سبط بن جوزی:
یوسف بن قزا اغلی بن عبدالله بغدادی مشهور به سبط بن جوزی پس از بیان تاریخ تولد و شهادت حضرت می نویسد :
كان علی منهاج ابیه فی العلم والتقی و الزهد والجود.
او در علم و تقوا، پرهیزکاری و سخاوت؛ چون پدر بزرگوارش “امام رضا (ع) ” و دنباله رو او بود. (3)
ابن ابی طلحه:
ابن ابی طلحه در كتاب مطالب السؤول فی المناقب آل الرسول درباره شخصیت امام جواد(ع) می نویسد: او گرچه صغیرالسن است ولی كبیرالقدر و رفیع الذكر می باشد. (4)
ابن صباغ مالكی:
علی بن محمد احمد مشهور به ” ابن صباغ ” فقیه مالكی و متوفای 855 در مكه پس از بیان گوشه ای از خصوصیات زندگی حضرت جواد(ع) ، می نویسد: آری چنین بود كرامات جلیل و مناقب او.
و در جای دیگر می افزاید: چه گوییم ما در جلالت و مقام امام جواد(ع) و فضیلت كمال و عصمت و جلال او ، حضرت در میان طبقات ائمه (ع) سنش كمتر از همه و قدر و شانش اعظم است .
او در اندك مدتی از عمر شریفش كراماتی بسیار و معجزاتی بی شمار از خود نشان داده و معارج و فضیلت كمال را طی كرده و از رشحات و تراوش دانش و بینش خود اثرها گذاشته و از نفحات و ریزش فضل كمالش بی اندازه و شمار فیوضاتی به عالم علم نثار فرموده ، چه با مجالس و محافلی كه متكلم به احكام گردیده و از مسائل، حلال و حرام را بیان نموده و زبان دشمنان و خصم بد فرجام را به منطق صحیح و گفتار ملیح خود الكن كرده و گاه ، بسیار انجمن و محفلی كه در صدر جلساء و راس خطبا و بلغاء قرار گرفته و در برابر خود تمامی فصحاء و علما و حكما را تحت الشعاع قرار داده است. (5)
صلاح الدین صفدی:
خلیل بن ابیك بن عبدالله، معروف به صلاح الدین صفدی، ادیب و مؤرخ نامدار اهل فلسطین كه در حدود دویست تصنیف از وی برجای مانده ، می نویسد:
محمد بن علی، همان جواد بن رضا (ع) بن الكاظم موسی بن الصادق جعفر رضی الله عنهم است . لقب او جواد، قانع و مرتضی است. وی از فرزندان اهل بیت نبوت است كه در سخاوت شهرت داشت تا جائی كه او را جواد(ع) ، نام نهاده اند، او یكی از امامان دوازده گانه است. (6)
ابن تیمیه:
ابن تیمیه می گوید: محمد فرزند علی ملقب به جواد از بزرگان و اعیان بنی هاشم است كه در سخاوت و بزرگواری شهرت تام دارد. (7)
یوسف بن اسماعیل نبهانی:
یوسف بن اسماعیل نبهانی حنفی ادیب و شاعر فلسطینی، متولد 1350 هجری كه از وی سیزده كتاب مهم بر جای مانده، می نویسد:
محمد جواد فرزند علی رضا (ع) از بزرگان امامان و چراغ هدایت امت و سادات اهل بیت (ع) است كه عبدالله شبراوی شافعی نیز از وی در كتاب خود ” الاتّحاف بجبّ الاشراف ” با ستایش و تكریم یاد كرده است. (8)
محمود بن وهیب بغدادی فنخی:
محمدالجواد (ع) فرزند علی بن الرضا (ع) است كنیه او مانند كنیه جدش محمد الباقر، ابو جعفراست رضی الله عنهما.
سه لقب وی جواد، قانع و مرتضی است كه مشهورترین آنها “جواد” است . رنگ پوست او سفید، قامتش معتدل و نقش انگشترش نعم المقدّرالله، و وارث علم پدر بود. (9)
علی جلال حسینی:
علی جلال حسینی دانشمند بزرگ مصری می نویسد:
محمدالجواد ابوجعفر دوم، فرزند علی (ع) در سال 195 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. وی با وجود سن كم در علم و فضیلت سرآمد همه عالمان و اهل فضیلت زمان خویش بود. (10)
خیرالدین زركلی:
خیرالدین زركلی می نویسد: ابوجعفر جواد (ع) چون اجداد خویش مقام بلندی داشت . هوشمند و خوش بیان بود و استعداد نیرومند و اصیلی داشت. (11)
پی نوشت ها
1- بحارالانوار، ج50، ص75 / موسوعة الامام الجواد(ع)، ج1 ، صص360 و 363/ اعیان الشیعه ، ج3 ، ص 129.
2- المناقب لابن شهرآشوب ،ج4 ، ص389 / موسوعة الامام الجواد (ع) ،ج1 ، ص362.
3- تذكرة الخواص ، ص202 / الامام جواد (ع) ، ص72 .
4- كشف الغمه، ج2، ص186.
5- حلیة الابرار، ج 4، ص568 / الفصول المهه، ص266 / موسوعة الامام الجواد (ع) ، ج1 ، ص364 / سرور الفؤاد ابوالقاسم سحاب ، صص 40 و 41 .
6- الوافی بالوافیات، ص105 / الامام محمد الجواد (ع) ، ص73 .
7- منهاج السند، ص 127.
8 - جامع كرامات الاولیاء ،ج1 ، ص100.
9- جوهرة الكلام ، ص147 / الامام الجواد (ع) ، ص76 .
10- زندگانی امام جواد(ع)، ص200.
11- الامام محمد الجواد (ع) ، ص76 / زندگانی امام جواد (ع)، ص200.
اهميت احترام به دختران
اهميت احترام به دختران
ای همه آسمان شده خیره به هر نگاه تو
چشم رضا ستاره شد ، مانده کنارِ ماه تو
لشگرِ حوریان ببین ، برگِ خزانِ مقدمت
آمده تا که بال خود ، فرش کند به راه تو
ضمن تبريك روز ولادت با سعادت كريمه اهل بيت (س) و روز دختر به اهميت احترام به دختران اشاره كوچي مي كنيم.
در اسلام و قرآن احترام به دختر به عنوان يك ويژگي انساني مورد توجه و تأكيد قرارگرفته است. احترام به دختر مي بايست به گونه اي باشد كه در عمل خود را نشان دهد. از اين روست كه در آموزه هاي قرآني ، اين احترام به شكل عملي نشان داده مي شود و تنها در حرف و شعار بسنده نمي شود. احترام به شخص به معناي احترام به عقل و هوش اوست و اين كه از پيشنهادها و آرا و نظريات وي استفاده شود.
در داستاني كه قرآن درباره دختران شعيب گزارش مي كند، شيوه درست برخورد با دختران به روشني تبيين مي گردد و احترام واقعي و عملي نشان داده مي شود. حضرت شعيب(ع) هنگامي كه با پيشنهاد به كارگيري حضرت موسي(ع) به دليل قدرت بدني و امانت از سوي دختران رو به رو مي شود، آن را مي پذيرد و نشان مي دهد كه مشاوره با دختران و زنان هنگامي كه با دليل و برهان همراه باشد نه تنها نادرست نيست بلكه امري درست و راست مي باشد. دختران شعيب(ع) به جهت تيزهوشي دريافته بودند كه حضرت موسي(ع) شخصي افزون بر قدرت و قوت بدني كه در مواجه با ديگر چوپانان و آب دهي به گوسفندان نشان داده بود، داراي رفتاري درست مي باشد و فردي امين مي باشد. آنان در يك گفت وگوي كوتاه و برخوردي ساده دريافته بودند كه حضرت موسي(ع) انساني امين مي باشد. (قصص آيات 62تا 92)
از ديگر مواردي كه مي توان به آن براي وجوب احترام به دختران تمسك كرد، آياتي است كه در بيان حقوق دختران وارد شده است. در اين آيات بر لزوم حمايت از دختران يتيم و حقوق ايشان تأكيد شده است (نساء آيه721) و حتي در آيات 85و 59 سوره نحل به دفاع از شخصيت و حقوق دختران پرداخته و به شدت كساني كه از شنيدن دختردار شدن خويش چهره كبود و دگرگون مي سازند را سرزنش مي كند كه اين چگونه رفتاري زشت و زننده اي است كه در پيش مي گيرند؟ دختران همانند پسران هستند و از نظر خداوند تفاوتي در ميان ايشان نيست. بنابراين نبايد از شنيدن دخترداري رو سياه كنند و خشمناك گردند و از مردم به جهت اين خبر بگريزد و متواري شود و با خود انديشد كه آيا با خواري او را نگه دارد و يا زنده در گور و خاك كند؟ اين چه حكم و انديشه زشت و ناپسندي است؟
خداوند در آيات 8تا 41 سوره تكوير رفتار زشت اعراب جاهلي را به نقد مي كشد و از اين كه خود را صاحب جان دختران مي شمارند و به خود حق مي دهند كه آنان را بكشند و زنده به گور كنند مورد سرزنش قرارمي دهد و مي پرسد كه جان دختران و حق حيات دختران از آن خداست كه ايشان را آفريده و جان داده است و كسي را نرسد كه اين حق را از ايشان سلب كند و جانشان را بگيرد. آن گاه مي پرسد كه اين دختران را به چه گناهي مي كشند؟ در حقيقت از نگاه قرآن دختر بودن با پسر بودن يكي است و ويژگي دختري موجب نمي شود كه مستحق مرگ شود. اين در حالي است كه اعراب براي دختران و زنان حق حياتي قايل نبوده اند و خداوند با چنين سرزنش و سخنان عتاب آميز مي كوشد تا جايگاه دختران را در نظام آفرينش تثبيت كند و زمينه هاي احترام و بزرگداشت دختران را فراهم آورد.
زیارت حضرت معصومه(س) معادل زیارت حضرت فاطمه زهرا(س)
زیارت حضرت معصومه (س)معادل زیارت حضرت فاطمه زهرا(س)
میلاد بانوی قدسیه مطهره، فاطمه معصومه (علیهاالسلام) که بارگاه نورانی اش محل دایمی نزول فرشتگان بر زمین و دروازه بهشت است ، خجسته باد.
مرحوم آیتالله سیّد محمود مرعشى نجفى، پدر آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشى نجفی (ره) بسیار علاقهمند بود که محل قبر شریف حضرت فاطمه زهرا (س) را به دست آورد.
ختم مجرّبى انتخاب کرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت کرد. در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت امام صادق (ع) مشرّف شد.
امام به ایشان فرمودند: «عَلَیْکَ بِکَرِیمَةِ اَهْل ِ الْبَیت» یعنى به دامان کریمه اهل بیت چنگ بزن.
ایشان به گمان اینکه منظور امام، حضرت فاطمه زهرا (س) است، عرض کرد: قربانت گردم، من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم.
امام فرمود: منظور من، قبر شریف حضرت معصومه (س) در قم است.
سپس افزود: به دلیل مصالحى ، خداوند مىخواهد محل قبر شریف حضرت فاطمه زهرا (س) پنهان بماند؛ از این رو قبر حضرت معصومه را تجلّىگاه قبر شریف حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه سلامالله علیها داده است.
مرحوم آیتالله مرعشى نجفى هنگامى که از خواب برخاست، تصمیم گرفت به قصد زیارت حضرت معصومه (س) رهسپار ایران شود و بىدرنگ همراه خانوادهاش نجف اشرف را به قصد زیارت کریمه اهلبیت (س) ترک کرد.
آیت الله مرعشی نجفی سالهای طولانی اولین زائر حرم حضرت معصومه (س) بود.
همچنین مرحوم آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی در مدت 60 سالی که در شهر قم اقامت داشت، سحرها اولین زائر حضرت معصومه بود. ایشان در طول سال ـ چه شبهای سرد زمستان و چه شبهای گرم تابستان قم ـ قبل از اذان صبح در پشت حرم به انتظار میایستاد تا پس از باز شدن درها اولین زائر حضرت باشد.
شرط اصلي دوستي با خداست
شرط اصلي دوستي با خداست
کسی نیست که بگوید من خدا را دوست ندارم، همه ما میگوییم خدا را دوست داریم. البته دوست داشتن خدا یک شرط دارد و آن هم تبعیت از خداوند متعال است. دستورات صریح قرآن، احکام الهی و … همگی به نفع ما است بنابراین ما که میگوییم خدا را دوست داریم باید از او تبعیت کنیم اگر اطاعت کردیم گناهان ما را میبخشد.
نقل کردهاند بندهای از بندههای خوب خدا حساب کرد ۶۰ سال از عمرش گذشت است اگر در طی این ۶۰ سال روزی یک گناه مرتکب شده باشد در طول یک سال میشود ۲۴ هزار گناه. با خود گفت آیا من خدا را ملاقات کنم با ۲۴ هزار گناه! لذا نتوانست دوام بیاورد و از قصه دق کرد.
یأس و ناامیدی از رحمت الهی بالاترین گناه است شب و روز و زمین شاهد گناهان ما است اگر ما از رحمت الهی ناامید نباشیم خداوند همه آنها را خواهد بخشید و اثری از گناهانمان در پرونده اعمالمان باقی نخواهد ماند. همانطور که در پاییز باد میوزد و برگها را از درخت پایین میریزد خداوند متعال در ماه مبارک رمضان گناهان ما را میبخشد.
کسی که خدا را دوست داشته باشد دیگر گناه، معصیت و مخالفتی با امر خداوند نمیکند، بنابراین قلبی که طاهر بوده و مهجور به حجب ظلمانی نباشد خداوند، محبت خویش و بندگان مؤمنش را در دل او جای خواهد داد.
قلب ما سه حجاب دارد یک حجاب برای طینت ما است، یک حجاب برای صفات رذیله که هر یک از صفات رذیله یک حجاب دارد و در کل یک حجاب قطوری را تشکیل میدهد و حجاب سوم نیز به گناهان ما باز میگردد. برای اینکه محبت خداوند در قلب ما جایگزین شود ابتدا باید توبه از اعمال گذشته داشته، خودمان را اصلاح کرده و صفات رذیله را از بین ببریم.
«حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ» مراد از ایمان همان حب اهل بیت (ع) است و خداوند است که محبت و عشق و علاقه ما را در قلب دیگران میاندازد اگر امیرالمؤمنین (ع) و اهل بیتش را دوست میداریم باید از خدا تشکر کنیم.
اگر خدا را دوست داریم باید محبت دنیا را از دلمان بیرون کنیم، اهل بیت (ع) وضع مالی خوبی داشتند از جمله امیرالمؤمنین (ع) ۳۶ رشته قنات داشت اما ببینیم که خود حضرت شبها چه میخورد و خانهاش چه وضعی داشت دنیا بد نیست بلکه علاقه به دنیا بد است چرا که سلمان و اباذر با استفاده از همین دنیا توانستند بندگان مقرب درگاه الهی شوند بنابراین دنیا سکوی پرش است برای پرواز.
براساس حدیث امام صادق(ع) مبنی بر «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ»؛ خداوند این ایمان را زینت در دلهای شما قرار داد و هر کس که امیرالمؤمنین (ع) را دوست دارد گناه ضرری به او نمیرساند یعنی او اصلاً گناه نمیکند و سالبه به انتفاع موضوع است. کاری کنیم علاقه و محبت اهل بیت (ع) در دلمان بماند و قابل زوال نباشد.
عده زیادی برای زیارت حضرت رضا (ع) به خراسان آمدند، غلام حضرت به امام رضا (ع) عرض کرد: شیعیان شما آمدهاند، حضرت فرمودند من آثار شیعه را در آنها نمیبینم آن افراد تا دو ماه پشتسر هم بارها به محضر حضرت شرفیاب میشدند، اما امام رضا (ع) اجازه ورود به آنها نمیداد دفعه آخر با خود گفتند اگر این بار حضرت راهمان نداد دیگر به شهرمان بازنمیگردیم؛ بلکه یک قبری حفر میکنیم و داخل آن میرویم. بر حضرت رضا (ع) وارد شدند باز حضرت آنها به آنها اجازه ورود نداد آن افراد زبان به گلایه گشودند و گفتند یا اباالحسن برای چه به ما اجازه ورود نمیدهید؟حضرت فرمودند شما میگویید از شیعیان من هستید در حالی که من آثار شیعگی را در شما نمیبینم؛ بلکه باید بگویید محب ما هستید و آن افراد اقرار کردند که محب اهل بیت هستند و در این حال حضرت رضا (ع) با روی باز و با گرمی از آنها پذیرایی کرد.
اهميت همنشيني و همراهي با اهل ذكر
اهميت همنشيني و همراهي با اهل ذكر
مرحوم آيت الله حق شناس مي فرمايند :
اگر جایی مشغول یاد خدا بودند؛ با آنها همنشین شو.
«فان رأيت قوماً يذكرون الله عزوجل فاجلس معهم».
حضرت لقمان به فرزندشان فرمودند: اگر جايي رفتی که در آنجا همه مشغول به ذکر پروردگار هستند؛ با آنها همنشین شو! اگر عالم باشی؛ به علمت اضافه میشود و اگر جاهل باشی؛ همان کسانی که در آن مجلس هستند به شما یاد میدهند. «ولعل الله ان يظلهم برحمته». چنین مجلسی مورد رضاي صاحبالامر(ع) است. رحمت و غفران پروردگار در مجالس علم فرود ميآيد و شامل شما هم خواهد شد، داداشجون!
اونی که به وقت ها برکت میده ، فقط خداست
اونی که به وقت ها برکت میده ، فقط خداست
شروع سال جدید به معنای واقعی کلمه ۲۴ رمضان است
شروع سال جدید به معنای واقعی کلمه ۲۴ رمضان است
حجت الاسلام پناهیان در اولین سخنرانی بعد از شب های قدر فرمودند :
سال جدید به معنای واقعی کلمه-نه در فرهنگ عربی یا ایرانی- از روز بیست و سوم یا بیست و چهارم ماه مبارک رمضان شروع میشود؛ چون ارزاق تقسیم شده است و ما در مرحلۀ جدیدی از زندگی قرار گرفتهایم، مقدرات ما در جهات مختلف معین شدهاند و اینکه میگویند «روز از نو، روزی از نو» به همین ایام بعد از شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان مربوط میشود. احساس آغاز سال، اصلش باید در این زمان در دل انسان قرار بگیرد.
بله؛ از نظر طبیعت، آغاز بهار آغاز سال محسوب میشود اما قبل و بعد از بهار، در مقدرات ما تغییری پدید نمیآید. برخی نیز ممکن است آغاز سال خود را به احترام میلاد حضرت مسیح(ع)، یک روزی در سال قرار دهند، ولی در این روز، ماهیتاً آغازی اتفاق نیفتاده است، بلکه این بنا و قراردادی است که گذاشتهاند.
بعد از شب بیست و سوم ماه رمضان، مقدرات ما فرق کرده، زندگی ما متفاوت شده، تصمیمات جدیدی برای زندگی ما گرفته شده و بودجۀ جدید بسته شده است، همۀ اینها از روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.
نیازی نیست که آدم حتماً سال جدید خودش را جشن بگیرد، ولی همین احساس تازه بودن سال، به انسان تازگی میدهد، به تصمیمات انسان قدرت میدهد و انسان با یک انگیزۀ بیشتری سعی میکند زندگی خودش را تحت تأثیر قرار دهد و برنامههایی برای خودش بریزد.
در روایات ما هست که هر کسی میخواهد یک برنامهای در زندگی خودش قرار دهد، یا یک رفتاری را برای خودش برنامهریزی کند تا تغییری در خودش ایجاد کند، اجرای این برنامه یک سال باید طول بکشد تا اثر بگذارد(امام صادق(ع): مَنْ عَمِلَ عَمَلًا مِنْ أَعْمَالِ الْخَیْرِ فَلْیَدُمْ عَلَیْهِ سَنَةً وَ لَا یَقْطَعْهُ دُونَهَا؛دعائم الاسلام/۱/۲۱۴) (إِیَّاکَ أَنْ تَفْرِضَ عَلَى نَفْسِکَ فَرِیضَةً فَتُفَارِقَهَا اثْنَیْ عَشَرَ هِلَالا؛کافی/۲/۸۳) (إِذَا کَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَمَلٍ فَلْیَدُمْ عَلَیْهِ سَنَةً ثُمَّ یَتَحَوَّلُ عَنْهُ إِنْ شَاءَ إِلَى غَیْرِهِ وَ ذَلِکَ أَنَّ لَیْلَةَ الْقَدْرِ یَکُونُ فِیهَا فِی عَامِهِ ذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَکُون؛ کافی/۲/۸۲)
کسانی که میخواهند برای برنامههای یکسالۀ خودشان تصمیم بگیرند، بهترین روز برای شروع این برنامه، همین روز ۲۴اُم ماه رمضان است. مثلاً ممکن است کسی برای خودش برنامهریزی کند و بگوید: «من از امروز تصمیم میگیرم، دعای عهد بخوانم» یا «دعای اللهم کن لولیک» را بعد از هر نماز بخوانم، یا لااقل روزی یکبار بعد از یکی از نمازها، بخوانم. یا اگر قبلاً نوافل نمیخواندم، تصمیم بگیرم که لااقل نافلۀ نماز عشاء(دو رکعت نشسته) را بخوانم، یا نماز غفیله را بخوانم. یا سورۀ «یس» بخوانم و به حضرت زهرا(س) یا به گذشتگان و ذویالحقوق، هدیه کنم، یا هر شب قبل از خواب، سورۀ واقعه بخوانم که برای افزایش رزق و روزی خیلی مؤثر است، یا تصمیم بگیرم که بینالطلوعین، دیگر نخوابم.
اینها برنامههایی است که انسان میتواند بهصورت روزانه برای خودش تنظیم کند. البته بنده اینها را به عنوان نمونه ذکر کردم و منظورم این نیست که همۀ اینها را با هم اجرا کنید! چون وقتی که برنامهای حجیم و سنگین شود، از قبل معلوم است که نمیشود آن برنامه را اجرا کرد. و اگر برنامۀ انسان شکست بخورد، این شکست اثر بدی دارد. از اول سنگ بزرگ برنداریم که علامت نزدن است!
یادمان باشد که در آغاز سال جدید زندگی خودتان هستید و خوب است یک برنامۀ کم(سبک) برای خودتان قرار دهید، ولی لااقل یکسال بهطور مداوم آن را انجام دهید. بهترین وقت برای تنظیم برنامههای یکساله، الان است…
ایشان در بخش دیگری از سخنرانی خویش فرمودند :
بعد از شبهای قدر، خیلیها دیگر زیاد به عبادت نمیپردازند؛ این هم یک رفتار عامیانه است. اتفاقاً ما بعد از شبهای قدر، باید بیشتر از قبل به عبادت بپردازیم. چون ممکن است که ما در شبهای قدر، مقدراتی داشته باشیم(از جمله در رزق و روزی، موفقیتهای تحصیلی و کاری، موفقیتها در عرصۀ اجتماعی و…) که بنا شده است اینها را به ما بدهند، اما برخی از مقدرات ما منوط به عبادت و تقوا و توبه و استغفار است. لذا شما فردای شب قدر، باز هم باید برنامۀ توبه و عبادت را داشته باشید. اصلاً در روایات ما این نیامده است که «بعد از شب قدر، یک مدت عبادت تعطیل است!» لذا شب قدر را هم در آخرین روز ماه رمضان نگذاشتهاند که بعدش تعطیل کنیم و برویم دنبال کارهای دیگر!
بعد از شبهای قدر، این یکهفتۀ پایانی ماه مبارک رمضان بهترین هفتۀ عمرتان است: چون اولاً شما بچۀ پاک، نورانی و باصفایی شدهای و مورد عنایت خدا قرار گرفتهای. ثانیاً هر چیزی را که برایت مقدر کردهاند و آن را مشروط به خوبیِ تو کردهاند، تو راحت میتوانی خوب باشی و بهترین کارهای خوب را انجام دهی تا شایستگی دریافت آنها را پیدا کنی. پس این کارهای خوب را انجام بده و همۀ آن چیزهایی که بهصورت مشروط برایت مقدر شده بود را از آنِ خودت کن! لذا از این جهت هم این هفته خیلی پربرکت است. ثالثاً هنوز ماه مبارک رمضان تمام نشده و هنوز هم نفس کشیدن در این ماه ثواب دارد، و هر یک آیۀ قرآن هنوز هم یک ختم قرآن محسوب میشود، پس هر کسی که تا حالا به قرآن نپرداخته است، از الان به بعد شروع کند، اثرش خیلی هم بیشتر از دو دهۀ قبل است؛ چون پاکتر و باصفاتر شدهای، و شب قدر هم آقا و مولایمان ما را دعا کرده است.
رسول خدا(ص) در دهۀ آخر ماه مبارک رمضان طوری به عبادت میپرداختند که تقریباً استراحتگاه خودشان را در مسجد قرار میدادند و شبانهروز در مسجد بودند. اساساً رسم اعتکاف، اصلش به همین دهۀ آخر ماه رمضان مربوط میشود… .
این چند شب باقیمانده از ماه مبارک رمضان را خیلی باید قدر بدانیم. در فرهنگ ما خصوصاً در بین مذهبیهای ما، باید رفتارهای ما بعد از شب قدر، با رفتارهای قبل از شب قدر متفاوت باشد. هیچوقت نباید از پروردگار عالم مأیوس شویم، بلکه باید امید خودمان را افزایش دهیم.
من که شب قدر را پشت سر گذاشتهام، اگر در این شبهای بعد از شب قدر، دلم برای عبادت تنگ نشود، خیلی جای تعجب دارد. معلوم میشود که زیاد هم نباید به گذشتهام امیدوار باشم! اگر شب قدر عبادتِ کسی مقبول شده باشد، بلافاصله فردا شب، دلش برای عبادت تنگ میشود، دلش برای عبادت بیشتر، برای تعقیبات، برای قرآن خواندن تنگ میشود. و ما باید این اثر را بعد از شب قدر در خودمان ببینیم و آن را تمنا کنیم.
مناجات عبد گنهکار با خدا
مناجات عبد گنهکار با خدا
عبد فراریام به درت باز آمدم
اقرار میکنم که گنهکارم و بدم
اعلان صلح و آشتی از جانب تو بود
باور نمیکنم که بخوانی کنی ردم
سنگینی گناه ز پایم فکنده است
جز تو که دست گیرد و جز تو که بخشدم
ای وای من که چون به درت توبه میکنم
سرمیزند دوباره گناه مجددم
با آنکه عهد خویش شکستم هزار بار
این دفعۀ هزار و یکم باز آمدم
خواهی ببر به دوزخ و خواهی ببر بهشت
من عاشق محمد و آل محمدم
معبود من! چگونه بسوزی در آتشش
دستی که من به دامن آل علی زدم؟
ره دور و لرزه بر قدم و قبر پیش رو
در زیر کوههای گنه خم شده قدم
سرمایۀ گداست همان دست خالیاش
من آمدم گدایی و خالی بود یدم
«میثم» که نیست در خور بخشش گناه او
بخشی مگر به حیدر و زهرا و احمدم
غلامرضا سازگار
شب بود و اشک بود و ...
شب بود و اشک بود و …
شهادت مولای متقیان علی(علیه السلام) تسلیت باد.
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
عدلش به چشم بینگهان اشتباه بود
همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
وقتی که از محاسن او میچکید خون
عباس را به صورت بابا نگاه بود
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود
***استاد سازگار***
اعمال شب بیست و یکم
اعمال شب بیست و یکم
اعمال شبهای قدر بر دو نوع است:
اعمالی که در هر سه شب انجام می شود و به اعمال مشترک معروف است و اعمالی که مخصوص هر یک از شبهای مبارک نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم است.
اعمال مشترک شبهای قدر
1- غسل کردن که بهتر است مقارن غروب آفتاب غسل کرده و نماز عشا با غسل خوانده شود.
2- خواندن 2 رکعت نماز که در هر رکعت بعد از حمد، 7 مرتبه سوره توحید را خوانده و بعد از نماز 70 مرتبه گفته شود: اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ.
3- قرآن به سر گرفتن و خدا را به 14 معصوم(ع) سوگند دادن.
4- زیارت امام حسین(ع) .
5- احیا داشتن (بیدار ماندن و عبادت کردن) در این شبها. در روایات بسیاری از پیامبر(ص) و معصومین(ع) نقل شده است هر کس شب قدر را احیا کند، گناهان او آمرزیده شود.
6- فضیلت و پاداش بسیار دارد که 100 رکعت نماز خوانده شود و بهتر است که در هر رکعت بعد از سوره مبارک حمد، 10 مرتبه سوره توحید خوانده شود.
7- دعایی از امام زین العابدین (ع) که در مفاتیح الجنان آمده است . اللهم انی امسیت لک عبداً…
8- قرائت دعای جوشن کبیر.
9- طلب آمرزش از خدای متعال و درخواست از خدا جهت نیازهای دنیا و آخرت .
10- ذکر گفتن و صلوات بر محمد وآل محمد علیهم السلام.
در این شبهای مبارک، اعمال زیر نیز سفارش شده است:
1) خواندن 2 رکعت نماز برای سلامتی امام زمان(عج) و تعجیل در ظهور آن حضرت
2) خواندن 2 رکعت نماز برای شادی روح همه درگذشتگان و اسیران خاک و 25 بار گفتن ذکر “اللهم اغفرلی لجمیع المومنین و المومنات و المسلمین و المسلمات”
3) خواندن 2 رکعت نماز تقدیم به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خواندن دعای توسل
4) خواندن 2 رکعت نماز حضرت زهرا(سلام الله علیها): در رکعت اول بعد از حمد 100 مرتبه سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد 100مرتبه سوره توحید
5) خواندن سورههای مبارک دخان و قدر
اعمال مخصوص شب بیست و یکم
1- دعای اللهم صل علی محمد وال محمد و اقسم لی حلما یسد عنی باب الجهل … .
2- لعن بر قاتل امیرالمومنین. صد بار ذکر “اللهم العن قتلة امیرالمومنین”
3- زیارت امام علی علیه السلام .
چرا این شب ها به "قدر" نامگذاری شده؟
چرا این شب ها به “قدر” نامگذاری شده؟
حجتالاسلام فرید میرلوحی کارشناس و پژوهشگر مذهبی در گفتگو با خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران گفت: شب قدر مهمترین شب سال است که در واقع ظرفیت افعالی که در این شب انجام میشود و نگاهی که خدای متعال به آن اعمال دارد، چندین هزار برابر در نزد خدای متعال ثبت میشود.
وی در خصوص علت نامگذاری های شب های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم رمضان به نام قدر اظهار داشت: طبق دیدگاه قرآن و روایات در این شبها مقدرات انسان تصویب میشود یعنی در شب نوزدهم مقدرات نوشته و در شب بیست و یکم محکم و قطعی میشود و در شب بیست و سوم تنفیذ میشود و در مرحله اجرا قرار میگیرد.
حجت الاسلام میرلوحی افزود: یادمان باشد که بدون شک ما در ید سلطهی خدای متعال هستیم و او تقدیر ما را به واسطهی علم ازلی و ابدی خود نوشته است.
این کارشناس و پژوهشگر مذهبی تصریح کرد: فضلبن شاذان از امام رضا (ع) این سؤال را میپرسد که چرا نام این لیالی را قدر گذاشتهاند؟ امام رضا (ع) در پاسخ به تفسیر و توضیح آیه 3 سوره دخان “إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ” میپردازد و بیان میدارند آن چیزی که در سال آتی اتفاق میافتد از خوبی و بدی، ضرری که به ما میرسد و نفعی که به ما میرسد، اجل و مرگ افراد در آن شب مشخص میشود. (وسایل الشیعه، جلد 10 ص242)
وی ادامه داد: حال که خداوند متعال با علم ازلی و ابدی خودش مقدرات بشر را به نگارش در آورده، علت پیدایش لیالی قدر چیست؟ خدای متعال قضا و قدری را که برای ما نوشته به واسطهی دعا و استغاثه به درگاهش تغییر میدهد و عوض میکند. دعا وسیلهی فوقالعادهای است که این اجازه را دارد که بتواند تقدیر ما را عوض کند.
حجت الاسلام میرلوحی خاطر نشان کرد: این همان مسأله مهمی است که علمای ما تحت عنوان «بداع» از آن بحث میکنند، البته بدان معنا نیست که کسی یا قدرتی ماورای قدرت الهی بخواهد تقدیر را عوض بکند، نه خود خدای متعال در سنتهایش هست که به واسطهی دعا اجازه می دهد تقدیر ما عوض شود، پس این مسأله بیانگر رازدار بودن، سری بودن و عمیق بودن شب قدر برای عموم انسانهاست.
رمضان ماه دلدادگی
رمضان ماه دلدادگی
سلام به رمضان
میشه بوی رمضان رو که تمام فضای دل رو پر کرده رو استشمام کرد یک قدم …یک پله…. با اخلاص برداریم مثل بنده های مخلصش به رمضان واقعی برسیم.
قربون این خدا برم دوباره این فرصت رو برای بنده هاش به وجود آورد تا کاسه های گدائیشون رو به طرفش دراز کنند
خدائی خیلی مهربونه کاش یه ذره قدر بدونیم
خدایا ، صد هزار مرتبه شکرت که این فرصت دوباره رو دادی که با تمام وجود صدات کنیم خیلی ها اسیر خاک شدند و دیگه این لحظه ها رو درک نمی کنند . خدا به ما توفیق درک لحظه لحظشو بده ، توفیق درک شب قدر رو
بذار شب قدر امسال با همه سالها فرق کنه …
الهی!
توفیق ده رمضان امسال نامهای زیبات از همه وجودم برخیزه…
فرصت ده رمضان امسال شب قدر را قدر بدانم و درک کنم …
توفیق ده وقت سحر لحظه دلدادگیم باشد…
از لحظه سحر تا افطار تنها ذکرم برای تو باشد لحظه اخر غرق در وجودت شوم…
عید فطر با تمام وجود حس کنم که 11 ماه باقی مانده را هم رمضان خواهم دانست…
خدایا! کمکم کن ماه رمضان امسال برای من هم ماه رمضان باشد و 11 ماه باقی مانده رمضانی بمانم…
خدایا خوبات که جای خود رو دارند ، این بدا هستند که محتاج یک نگاه مهربون تو هستند،
پس به حق خودت دریغ نکن…
جمعه یعنی...
جمعه یعنی…
جمعه يعني شوق،يعني انتظار* جمـعــه يعنـي طاق ابروي نـگار
جــمـعه يـعنـي غـروب غصه دار* جمعه يعني مهدي چشم انتظار
جمـعه هــا بر ما دعا دارد حبيب* در قــنــوتش ياد ما دارد حبـيــب
كـاش روزي بـه دست دلـبـــــرم* ســـايه پـرچم بيفــتـد بــر سرم
اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب الزمان
دعوت از شما برای بزرگترین میهمانی
دعوت از شما برای بزرگترین میهمانی
یک سوال :
اگر روزی دعوت نامه ای از سوی یکی از بزرگان و مشاهیر شهر، کشور و یا حتی جهان که مورد تأیید و قبول همگان است،به شما ارسال شده و شما را به میهمانی بزرگی دعوت کند که در صورت قبول دعوت و حضور شما در این مهمانی پست و سمت عالی به شما اعطا شود و علاوه بر آن، این سفر و مهمانی کمترین هزینه و خرجی برایتان نداشته و تمامی هزینه ها از قبل پرداخت شده باشد، در پا سخ به این دعوت نامه چه عکس العملی نشان خواهید داد؟
به اختصار حالاتی که در مواجهه با این دعوت نامه ممکن است رخ دهد را مرور می کنیم:
در وهله اول ممکن است فرد دچار شُک و شگفتی شود و باور آن برایش سخت باشد که از سوی چنین فردی به چنان میهمانی بزرگی دعوت شده است. در گام بعدی از فرط خوشحالی و ذوق ممکن است تمامی دوستان و آشنایان را از دعوت به این مجلس، مطلع سازد. بعد از آن لحظه شماری برای حضور در این میهمانی بزرگ آغاز می شود علاوه بر آن لاجرم فرد با خود خواهید اندیشید که چگونه می تواند در این مجلس از فرصت ها نهایت استفاده را ببرد تا در آخر به نتایج رضایت بخش تری نائل گردد و ….
حالات و بازخوردهای فرد بسته به شرایط و عوامل متعدد دیگری متفاوت خواهد بود ولی آنچه در این میان مسلم است این است که «هیچکس به میل باطنی خود این دعوت را رد نخواهد کرد» و با اشتیاق در این میهمانی حضور به عمل خواهد آورد. لذا میل درونی فرد بر شرکت در این مجلس است و اگر عاملی فرد را از حضور در این میهمانی باز می دارد میل و باطن درون او نیست بلکه علل و عوامل خارجی است مسائلی است که دست و پای او را در زندگی بسته است و بر این اساس قادر به پذیرفتن این میهمانی نیست.
امیدوارم توانسته باشید چنین دعوت نامه و میهمانی را در ذهنتان تصویر سازی کنید حال لحظه ای با خود میان این مهمانی و مهمانی که خداوند هر سال در ماه مبارک رمضان برگزار می کند مقایسه کنید و عکس العمل خویش را در مقابل دریافت این دعوت نامه مرور نمایید.
رمضان را ماه میهمانی خدا می نامند پیامبر اکرم صلوات الله علیه در توصیف این ماه می فرمایند: آن ماهی است که در آن به میهمانی خدا دعوت شده اید و در آن از اهل کرامت خدا قرار داده شده اید. (مراقبات ماه مبارک رمضان، محمدی ری شهری) با این روایت خواهید دید پرسشی که در ابتدای این نوشتار مطرح نمودیم بی مورد نبود، تشبیهی میان میهمانی در این دیار گذرا و میهمانی خداوند متعال ترتیب دادیم.
پست و مقامی که در این مجلس دنیایی اعطا می شود خود دنیوی است و ماهیت اصلیش ناپایداری و زود گذری آن است، در حالی که در میهمانی خدا انسان می تواند به جایگاهی نائل آید که فرشته ها به حالش غبطه خورند و تا ابد پست و مقامش از آن خود بوده و نگران آن نیست که دیگری آن را از او تصاحب کند.
حال دعوت نامه ای از سوی خداوند متعال برای شما نیز ارسال شده، رفتن به این میهمانی کمترین هزینه ای برای شما نخواهد داشت و با پذیرفتن این دعوت نامه و حضور در مجلسی که خداوند ترتیب داده است، رتبه و مقام والایی نیز به شما اعطا خواهد شد، چه می کنید شما نیز این دعوت نامه را چون دعوت نامه پیشین می پذیرید و از دیدن آن خوشحال می شوید و یا اینکه با دیدن آن ابرو در هم می کشید؟ قضاوت را به خودتان می سپارم چرا که دعوت نامه از پیش ارسال شده است.
بیایید این دو میهمانی را با هم مقایسه کنیم، دعوتی که از سوی خداوند متعال صورت گرفته و شاید ما با دیدن دعوت نامه ترس و دلهره وجودمان را لبریز کرده و دعوتی که با دیدنش آب از دهانمان جاری می شود.
دعوت الهی، از سوی خداوندیست که خود خالق هستی است و برتر و والاتر از او نمی توانی بیابی بنابراین اگر بناست از کسی اطاعت کرده و به دعوت و میهمانی او مفتخر و شادمان باشی چه کسی بهتر از خدا؟ و چه بالندگی بهتر از حضور در مجلس او؟
میهمانی و دعوت این دنیا اگر بتوان کمالی را برای آن متصور شد مهمترین ویژگی و نقصش مدت زمان محدود آن است چرا که بالاخره طعم شیرین لذت آن پایان می پذیرد و شاید هیچ وقت دوباره تکرار نشود در حالی که لذت شیرین معنویت ماه مبارک رمضان تا پایان با انسان همراه خواهد بود.
اگر در میهمانی این دنیا از لذایذ بسیاری بهره مند شده و فراوان بر سفره ی رنگارنگ نشستیم نباید غافل شد که این رنگارنگی از سوی خداست و به قول شاعر، گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود.
رمضان را ماه میهمانی خدا می نامند پیامبر اکرم صلوات الله علیه در توصیف این ماه می فرمایند: آن ماهی است که در آن به میهمانی خدا دعوت شده اید و در آن از اهل کرامت خدا قرار داده شده اید.(مراقبات ماه مبارک رمضان، محمدی ری شهری) با این روایت خواهید دید پرسشی که در ابتدای این نوشتار مطرح نمودیم بی مورد نبود، تشبیهی میان میهمانی در این دیار گذرا و میهمانی خداوند متعال ترتیب دادیم
پست و مقامی که در این مجلس دنیایی اعطا می شود خود دنیوی است و ماهیت اصلیش ناپایداری و زود گذری آن است، در حالی که در میهمانی خدا انسان می تواند به جایگاهی نائل آید که فرشته ها به حالش غبطه خورند و تا ابد پست و مقامش از آن خود بوده و نگران آن نیست که دیگری آن را از او تصاحب کند.
هر چند میان مجلس دنیوی و میهمانی الهی فرق بسیار است با این وجود به این اختصار بسنده می کنیم که عقلا را اشاره ای بس است. با این اوصاف چگونه است که با دیدن دعوت نامه خداوند برای میهمانی اش گاه غباری از غم و ترس و دلهره بر چهریمان می نشیند؟
پاسخ همان است که در بالا نیز بدان اشاره کردیم، گفته بودیم که «هیچکس به میل باطنی خود این دعوت را رد نخواهد کرد» شما نیز مطمئن باشید که اگر از آمدن ماه رمضان خوشحال نیستید و ترس از عطش تابستان و تحمل گرسنگی روزهای طولانی فصل گرما نوید ماه مبارک رمضان را خوشایند نمی سازد، علی رغم میل باطنیتان رفتار کرده اید چرا که درون انسان و وجود حقیقی او میل به سوی معنویت و خدا دارد و این اسباب و اسارت های دنیوی است که او را زمین گیر کرده و بال آسمانی اش را شکسته. جای شرمندگی نیست که از دعوت به میهمانی زمینی ها هرچند کوچک و ناچیز بسی خوشحال و خرسند شده و با نزدیک شدن میهمانی خدا زانوی غم بغل کنیم؟ و این در حالی است که روزی خواهد آمد که با صاحب این مجلس رو در رو شده و دست رد به سینه پر محبت خدا اسباب پشیمانیمان خواهد شد. سفره ای بی منت گسترده شده که برکات آن از حد شمار خارج است امید که عقل حسابگر و دل بینا نهایت استفاده را از این خوان معرفت و محبت ببرند.
رمضان را دریابید
بار خدایا
وسوسه های نفس نگذاشت
جانمان در نهر رجب تطهیر شود
از درآویختگان درخت طوبای شعبان هم که نبودیم
ترحم فرما و ما را در دریای رحمت رمضانت مستقر نما…
فضیلت ماه شعبان
فضیلت ماه شعبان
شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مىگرفت و به ماه رمضان وصل مىکرد و مىفرمود: شعبان، ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بگیرد، بهشت برای او واجب میشود.
در فضیلت ماه شعبان از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت است که چون ماه شعبان داخل مىشد،حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) اصحاب خود را جمع مىکرد و مىفرمود: اى گروه اصحاب من! مىدانید این چه ماهى است، این ماه شعبان است و حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) مىفرمود: شعبان ماه من است، پس در این ماه روزه بدارید، براى محبت پیغمبر خود و براى تقرب به سوى پروردگار خود، به حق آن خدایى که جان على بن الحسین به دست قدرت اوست، سوگند یاد مىکنم که از پدرم حسین بن على(علیه السلام) شنیدم که فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین(علیه السلام) که هر که شعبان را روزه دارد، براى محبت پیغمبر خدا و تقرب به سوى خدا، خدا او را دوست دارد و نزدیک گرداند او را به کرامت خود در روز قیامت و بهشت را براى او واجب گرداند.
شهید امام زمانی
شهید امام زمانی
همچنان در انتظاریم...
همچنان در انتظاریم…
منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد
صبح همراه سحرخیز جوانش برسد
خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد
ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد
پرده ی چاردهم وا شود و ماه تمام
از شبستان دو ابروي کمانش برسد
لیله القدر بیاید لب آیینه ی درک
سوره ی فجر به تاویل و بیانش برسد
نامه داده ست ولی عادت یوسف اینست
عطر او زودتر از نامه رسانش برسد
شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود
عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد
ظهر آن روز بهاري چه نمازي بشود
که تو هم آمده باشی و اذانش برسد
قاسم صرافان
نماز اول وقت ، گشاینده تمام قفل ها
نماز اول وقت ، گشاینده تمام قفل ها
چه مریضی لذت بخشی!!!
چه مریضی لذت بخشی!!!
نخبه ای که شهید شد
نخبه ای که شهید شد
سه روز اعتصاب غذا کرده بود…
سنش کم بود"خانواده ش اجازه نمیدادن بره جبهه…
تو مدرسه شاگرد اول بود همیشه…
نخبه ای بود واسه خودش…
تو 13 سالگی براحتی انگلیسی حرف میزد…
تو جبهه به بچه ها آموزش زبان میداد…
تو عملیات والفجر 8 به شدت شیمیایی شد…
مرداد 67 به علت عوارض گازهای شیمیایی به شهادت رسید…
این بزرگمرد کسی نبود جز : بسیجی 17 ساله، شهید محمود تاج الدین.
نمازهایت را اول وقت بخوان
نمازهايت را اول وقت بخوان
يکي از کارمندان شهرداري نقل کرد: به عللي مرا از کار بر کنار کردند. رفتم خدمت آية الله نخودکي. به من فرمود: نمازهايت را اول وقت بخوان، چهل روز ديگر کارت درست ميشود. روز چهلم در خيابان نزديک يک قهوهخانه نشسته بودم، شهردار سابق مشهد، آقاي محمدعلي روشن با درشکه از آن محل عبور ميکرد. بلند شدم، سلام کردم. او درشکه را نگه داشت و گفت: چرا اينجا نشستهاي؟! مگر کار نداري؟! شرح حال خود را گفتم. گفت: با من بيا. با او سوار درشکه شدم و رفتيم به استانداري. او دستور داد از من رفع اتهام شد، مرا به خدمت بازگرداند و مشغول کار شدم. درست پس از چهل روز چنين شد.
منبع : کتاب نشان از بي نشانها ، علی مقدادی ، ص 101.
درس اخلاق آیت الله بهاءالدینی
نباید با لذت ها مبارزه کرد ، باید مدیریت کرد
نباید با لذت ها مبارزه کرد ، باید مدیریت کرد
«حجت الاسلام علیرضا پناهیان» در سلسله جلسات (راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی- فصل مبارزه با هوای نفس) که جمعه شب ۸ اسفند در مسجد امام صادق علیه السلام برگزار شد ، ضرورت «مدیریت لذّت» به جای «مبارزه با لذّت» را مورد تأکید قرار داد و گفت:
لذّت و شهوت همیشه بی ارزش نیست و همیشه به انسان ضربه نمی زند ، ما به هیچ وجه بنا نیست همهی لذّت ها را در خودمان کور کنیم بلکه لذّات را باید در خودمان بیدار کنیم.
صفحات: 1· 2
شاه کلید اصلی رابطه با خدا
شاه کلید اصلی رابطه با خدا
آیت الله بهجت فرمودند:
از ما، عمل چنداني نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، “عمل نکردن” است!
تقوا يعني “عمل گناه” را مرتکب نشدن!
همه مي پرسند چه کار کنيم؟
من مي گويم: بگوييد چه کار نکنيم؟
و پاسخ اينست:
گناه نکنيد.
شاه کليد اصلي رابطه با خدا ” گــنــاه نــکــردن ” است.
گدایی خدا عزت است
گدایی خدا عزت است
آیت الله ضیاء آبادی می فرمایند:
همیشه دعا کنید، نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده است، اگر بخواهد می دهد و نخواهد نمی دهد ؛ نه اینجور نیست گاهی خدا مقدر داشته، اما گفته اگر دعا کردی اگر خواستی من هم می دهم ؛ اما اگر لب بستی نمی دهم خدا را بخوان، نگو کار گذشته است اینجور نیست ، خدا درجاتی برای اشخاص مقدر کرده است و آن هم به شرط خواستن است اگر می خواهی می دهم و نمی خواهی نمی دهم؛ پس باید دعا کرد.
بنده ای که دهان خود را بسته و گدایی نمی کند خدا به او چیزیی نمی دهد ؛ باید خدا خدا کنید خدا را صدا کنید خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله ، مسلما هیچ یا الله ای بی جواب نمی ماند؛ پس دعا کنید و خدا هم اجابت می کند، اگر اعتنا نکنید به شما نمی دهد؛ پس دعا لازم است.
ما مخلوق هستیم باید عرض حاجت کنیم گدایی خدا عزت است ، اصلا این گدایی فن خاصی دارد یک آدابی دارد، دل سوخته چشم گریان و مضطر می خواهد و این ها شرط دارد باید غذایت و کارت پاک باشد، تا دعایت استجاب شود بعدش هم باید امر به معروف و نهی از منکر نمود ؛ باید این دو رکن اساسی نیز در زندگیتان باشد تا دعاهایتان به اجابت برسد.
وقتی مردم گناه می کنند، موسیقی حرام گوش می دهند، ربا خواری حرام می کنند، به آنها بگویید امر به معروف و نهی از منکر کنید، اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید ، مطمئن باشید کفار و اشرار بر شما مسلط می شوند و هرچه هم خوبان دعا کنند ؛ چون محیط و جامعه، محیط امر به معروف و نهی از منکر نیست، دعای خوبان هم اجابت نمی شود.
منبع : اساتید ما