شهادت ، پاداش شاگرد تنبل دفاع مقدس
شهادت ، پاداش شاگرد تنبل دفاع مقدس
پیش از ظهر امروز(دوشنبه) در حاشیه مراسم تشییع پیکر شهید همدانی، فرزند وی وهب همدانی وصیتنامه شهید را قرائت کرد که در آن سردار شهید همدانی خود را شاگرد تنبل دفاع مقدس یاد کرده بودند!!!
در بخشهایی از این وصیتنامه آمده است :
سپاس خدای را که نعمتهای فراوان بر ما ارزانی داشت و فراوان شکر که در عصر خمینی (ره) حیاتمان را قرار داد، همه پدران و مادران ما در آرزوی این دوران بودند و ندیدند اما ما دیدیم.
دوران احیای اسلام عزیز و عزتمندی ملتهای مسلمان، مقاومت مجاهدین سپاه اسلام، عصر تحول و شکوه و عظمت در جهان اسلام، عصر بیداری ملتها، عصر زوال طاغوتها، عصر فروپاشی قدرتها و استکباری، عصر برگشتن به خویشتن.
خدا را هزاران شکر به خاطر نعمتهایش، نعمت زندگی در هشت سال دفاع مقدس، زندگی با مجاهدینی که محبوب خدا بودند و میهمان خدا شدند.
زندگی در کنار ملتی که خوش درخشیدند و در مقابل همه توطئهها و فشارهای سنگین دشمنان تسلیم نشدند و مدل شدند، نمونه شدند در بین ملتها که سرآمد همه آنها پدران و مادران و همسران و فرزندان شهیدان گرانقدر ما هستند.
چه افتخاری بالاتر از آنکه آزادگان ما و جانبازان ما و خانواده مقاومشان صبر را شرمنده کردند و ۱۰ سال در اردوگاههای حزب بعث صفحه زرین بر تاریخ این ملت نگاشتند، جانبازان ما با تحمل دردهای فراوان حجت را بر ما تمام کردند که باید مقاومت را ادامه داد.
خدای بزرگ را شکر به خاطر نعمت برخورداری از ولایت، ولایت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع).
مگر میتوان از شکر نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ولایت فقیه امام بزرگوارمان آن پیر جماران؛ نعمت جانشینی خلف آن علی زمانمان که ادامهدهنده راه امام راحل هستند و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنهها و کمینها عبور میدهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی؛ بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم.
بنده حقیر؛ حسین همدانی این شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف میکنم که وظایف خود را به خوبی انجام ندادم و بعضی موقعها این نفس سرکش سراغم میآمد و مرا گول میزد وسوسه میشدم، نق میزدم، در درون اعتراض ایجاد میشد اما خدا مرا کمک میکرد متوجه میشدم، پشیمان میشدم توبه میکردم و از خدا طلب عفو و بخشش میکردم، توبهام را میپذیرفت و این اواخر هم خیلی دلم را هوایی کرده است.
خدا کند که در موقع جان دادن راضی باشد خدای مهربان و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خود.
و از همه دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم، از امام و مولایم حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنهای (مدظلهالعالی) هم که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذرخواهی میکنم، کوتاهی مرا انشاالله به لطف و بزرگواری خودشان ببخشند.
از خانواده شهیدان، جانبازان و آزادگان همیشه شرمنده بودم که نتوانستم خدمتگذار خوبی باشم؛ مرا حلال کنند… .
اونی که به وقت ها برکت میده ، فقط خداست
اونی که به وقت ها برکت میده ، فقط خداست
شهید امام زمانی
شهید امام زمانی
چه مریضی لذت بخشی!!!
چه مریضی لذت بخشی!!!
نخبه ای که شهید شد
نخبه ای که شهید شد
سه روز اعتصاب غذا کرده بود…
سنش کم بود"خانواده ش اجازه نمیدادن بره جبهه…
تو مدرسه شاگرد اول بود همیشه…
نخبه ای بود واسه خودش…
تو 13 سالگی براحتی انگلیسی حرف میزد…
تو جبهه به بچه ها آموزش زبان میداد…
تو عملیات والفجر 8 به شدت شیمیایی شد…
مرداد 67 به علت عوارض گازهای شیمیایی به شهادت رسید…
این بزرگمرد کسی نبود جز : بسیجی 17 ساله، شهید محمود تاج الدین.